علمی فرهنگی ورزشی شنبه 25 آبان 1392برچسب:, :: 9:46 :: نويسنده : رضااشرفی آق گنبد
خنجر از پشت...
راه که می روم مدام بر می گردم پشت سرم را نگاه می کنم
دیوانه نیستم خنجر از پشت خورده ام یک شنبه 19 آبان 1392برچسب:, :: 9:54 :: نويسنده : رضااشرفی آق گنبد
افرادی که زمان طولانی پشت رایانه سپری می کنند، باید هر 20 دقیقه یک بار و هر بار به مدت ۲۰ ثانیه نگاه خود را از رایانه گرفته و به اشیایی در فاصله ۶ متری بنگرند. یک شنبه 19 آبان 1392برچسب:, :: 9:43 :: نويسنده : رضااشرفی آق گنبد
ک زوج امریکایی در اقدامی عجیب در سالگرد ازدواجشان کیکی به شکل سرهای بریده خودشان درست کردند. به گزارش دیلی میل این زوج که در عرصه فیلم سازی فعال هستند در تگزاس زندگی می کنند ودر ضیافت جشن سالگرد ازدواجشان سرهای بریده خود را به شکل کیک تزئین کرده و میهمانان را غافلگیر کردند.
![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() یک شنبه 19 آبان 1392برچسب:, :: 9:26 :: نويسنده : رضااشرفی آق گنبد
عواملى كه در این هنگام مىتوانند موجب آرامش روانى انسان گردند و قواى تحلیل رفته فكرى او را تجدید كنند، گوناگونند؛ خنده و شوخى یكى از مهمترین آنهاست، چه ای كه یكى از ویژگىهاى انسان (و فصل ممیّز او از سایر حیوانات) نیز خنده است و دیگر موجودات، خنده، شادى، مطایبه و شوخى ندارند.
نگاهى كلّى به متون اسلامى مربوط به مزاح، نشانگر برخوردى به ظاهر متفاوت با این موضوع است. اولیاى بزرگوار اسلام، گاهى آن را ستوده و بدان فرمان دادهاند و زمانى نكوهش كرده و از آن بازداشتهاند. لیكن پس از جمعبندى و تعمّق به این نتیجه مىرسیم كه پیشوایان معصوم اسلام شوخى و مزاح را براى انسانها بسانِ داروى شفابخشى مىدانند كه از سویى، مصرف بهجا و محدود آن در كاستن نگرانىها، تقویت پیوند دوستى در بین افراد جامعه و تسكین آلام روانى آنان سودمند و لازم است و از سوى دیگر، استعمال بىرویّه آن بدون رعایت حدود شرعى و اخلاقى و بدون در نظرگرفتن شرایط زمانى و مكانى، زیانبار و نكوهیدهاست. امام باقر علیه السلام، كسى را كه در حضور جمعى مزاح كند، به شرط آن كه به خاطر آن شوخى مرتكب لغزشى نشود، محبوب خداى متعال دانسته، مىفرماید: انّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُداعِبَ فِى الْجَماعَةِ بِلا رَفَثٍ «1» خداوند كسى را كه در میان جمع بدون ناسزاگویى مزاح كند، دوست مىدارد.
پیامبر بزرگوار اسلام صلى الله علیه و آله، با این كه خود، شاخصترین الگوى فضائل اخلاقى بود، گاه و بىگاه با بعضى افراد، شوخىهاى زیبا و نمكین مىكرد، لیكن در عین حال، پا را از چارچوب حقّ بیرون نمىنهاد و در شوخىهایش جز شادكردن دلهاى مردم و زدودن غبار غم و اندوه ازسیماى آنان، هدف دیگرى را تعقیب نمىكرد؛ او خود در این باره مىفرمود: انّى لَأَمْزَحُ وَ لا أَقُولُ إِلَّا حَقّاً «2» همانا من شوخى مىكنم، ولى چیزى جز حق نمىگویم. امام على علیه السلام فرمود : افَةُ الْهَیْبَةِ الْمِزاحُ شوخى، آفت هیبت است.پس بیاییم با شوخی های به جا و با رعایت حدود ذکر شده، آرام جان دوستان خود شویم و غمی از دلشان بزداییم. اللهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فی فرج مولانا صاحب الزّمان زنى كه او را امّ ایمن مىگفتند، خدمت پیامبر صلى الله علیه و آله رسید و عرض كرد: همسرم شما را به منزل دعوت كرده است. آن حضرت فرمود: شوهرت، همان كه در چشمش سفیدى است؟ زن (كه متوجّه منظور پیامبر صلى الله علیه و آله نشده بود.) عرض كرد: نه به خدا سوگند! در چشم او سفیدى نیست. حضرت فرمود: چرا (من مىدانم!) در چشمش سفیدى است. زن دوباره عرض كرد: نه به خدا سوگند! آنگاه حضرت با تبسّم فرمود: عنبیّه چشم همه مردم سفید است. «3» همچنین نقل شده كه آن حضرت، پیرزنى فرتوت را دید كه دندانهایش ریخته بود. فرمود: آگاه باشید كه پیرزنان بىدندان، وارد بهشت نخواهند شد. پیرزن گریان و اندوهگین شد. حضرت كه متوجّه حال او بود، علّت گریهاش را پرسید. عرض كرد: اى رسول خدا! من بىدندان هستم. حضرت خندید و فرمود: بله! تو با این حال وارد بهشت نخواهى شد. (بلكه اوّل جوان مىشوى و دندانهایت مىروید، آنگاه به بهشت مىروى.) «4» همچنین، رسول خدا صلى الله علیه و آله گاهى مطلبى به خردسالان مىفرمود و سپس به شوخى مى گفت: «لا تَنْسَ یا ذَا الْأُذُنَیْنِ» «5» اى صاحب دو گوش! فراموش مكن. بدیهى است این مقدار مزاح، نهتنها مفسدهاى ندارد، بلكه سبب مىشود كه محبّت و صمیمیّت در بین مردم بیشتر شود و اندوه و ناراحتى ناشى از مشكلات زندگى،- كه موجب كسالت روحى شده و نشاط و امید آدمى را تحت تأثیر خود قرار مىدهد، برطرف گردد. مطالعه دقیقتر سیره معصومین علیهم السلام نشان مىدهد كه آنان نه تنها خود مزاح مىكردند، بلكه برخوردشان به گونهاى بود كه دیگران نیز جرأت مىیافتند تا با آن بزرگواران شوخى كنند. صُهَیْب از اصحاب رسول خدا صلى الله علیه و آله بود. او مدّتى به درد چشم مبتلا شد. روزى حضرت او را در حال خرما خوردن دید. به او فرمود: با آن كه چشمت درد مىكند، خرما مىخورى؟ صُهیب عرض كرد: با آن طرف كه درد نمىكند مىخورم! آن حضرت طورى تبسّم كرد كه دندانهاى ایشان مشاهده مىشد. «6» گاهى نیز در این مطایبات، مقابله به مثل مىكردند، یعنى به شوخىكننده پاسخى مناسب مىدادند. براى مثال روزى پیامبر صلى الله علیه و آله و حضرت امیر علیه السلام خرما مىخوردند. هر خرما كه پیامبر صلى الله علیه و آله مىخورد، دانهاش را نزد حضرت امیر علیه السلام مىنهاد. وقتى خرماها تمام شد، همه دانهها نزد ایشان بود در این هنگام پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: هر كه دانه او بیشتر است، پرخور است. حضرت امیر علیه السلام نیز پاسخ داد: هر كه خرما را با دانه خورده، پرخور است. پیامبر صلى الله علیه و آله خندید و هدیهاى به ایشان داد. «7»
مزاح و شوخى در حدّى كه موجب از بین رفتن اندوه و شاد كردن مۆمن باشد و به گناه، زیادهروى، جسارت و سخنان خلاف ادب كشیده نشود، كارى پسندیده است. 1.زیادهروى در مزاح را همواره نكوهش شده و آن را نشانه جهالت، حماقت و پستى دانستهاند. حضرت على علیه السلام، طىّ سه سخن كوتاه به این واقعیّت چنین اشاره مىكند: مَنْ كَثُرَ مِزاحُهُ اسْتُحْمِقَ «8»، مَنْ كَثُرَ مِزاحُهُ اسْتُجْهِلَ «9»، مَنْ كَثُرَ مِزاحُهُ اسْتُرْذِلَ «10» هر كس شوخى او بسیار شود، احمق، نادان و فرومایه مىشود. 2. مزاح نباید براى انسان به صورت یك عادت همیشگى درآید، بهگونهاى كه همواره دنبال بهانهاى باشد تا با كسى شوخى كند، زیرا مردم او را شخصى دلقك و بذلهگو تصوّر مىكنند و بین شوخىها و موضعگیرى جدّى او فرقى نمىگذارند. در این باره امام على علیه السلام فرمود: مَنْ جَعَلَ دَیْدَنَهُ الْهَزْلَ لَمْ یُعْرَفْ جِدُّهُ «11» هر كس شوخى را عادت خود قرار دهد، موضع جدّى او از شوخىهایش، باز شناخته نمىشود. 3. مزاح باید براى شاد كردن دیگران صورت گیرد. بنا بر این، اگر با شوخى كردن موجبات رنجش دیگران فراهم آید، یا كسى مورد تمسخر واقع شود، ممنوع و نكوهیده است و چه بسا موجب كینهتوزى و بروز دشمنى بین دوستان گردد. در این باره نیز امام على علیه السلام فرمود : لِكُلِّ شَىْءٍ بَذْرٌ وَ بَذْرُ الْعَداوَةِ الْمِزاحُ «12» براى هر چیز بذرى است و بذر دشمنى، مزاح است. امام باقر علیه السلام، كسى را كه در حضور جمعى مزاح كند، به شرط آن كه به خاطر آن شوخى مرتكب لغزشى نشود، محبوب خداى متعال دانسته، مىفرماید : انّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُداعِبَ فِى الْجَماعَةِ بِلا رَفَثٍ خداوند كسى را كه در میان جمع بدون ناسزاگویى مزاح كند، دوست مىدارد 4. رعایت ادب نیز از نكات مهمّى است كه در همه حالات، از جمله هنگام مزاح باید به آن توجّه كرد. پسندیده بودن مزاح، دلیل تجویز جسارت و بىادبى نیست. در هنگام شوخى نباید سخنان زشت، ركیك و دور از اخلاق اسلامى بر زبان انسان جارى شود؛ زیرا به تعبیر امام على علیه السلام: سُنَّةُ الِّلئامِ قُبْحُ الْكَلامِ «13» زشت گویى، شیوه فرومایگان است.
شوخى كردن بدون رعایت حدود مرزهاى یاد شده، آفاتى در پى دارد كه بعضى را به اختصار ذكر مىكنیم: 1. موجب آبروریزى انسان مىشود. رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: الْمِزاحُ تَذْهَبُ بِماءِ الْوَجْهِ «14» شوخى آبرو را مىبرد. 2. انسان را خوار مىكند. حضرت على علیه السلام فرمود : مَنْ مَزَحَ اسْتُخِفَّ بِهِ «15» هر كس مزاح كند، خوار گردد. 3. آتش كینه را برمىافروزد و این در جایى است كه شوخى توأم با جسارت و توهین باشد. امام على علیه السلام در این باره فرمود: الْمِزاحُ تُورِثُ الضَّغائِنَ «16» شوخى، كینهها را در پى دارد. 4. نور ایمان را از دل مىبرد، زیرا شوخى زیاد، موجب خنده زیاد مىشود و خنده زیاد دل را مىمیراند و انسان را از یاد خدا و آخرت غافل مىكند. امام كاظم علیه السلام فرمود: ایَّاكَ وَ الْمِزاحَ فَانَّهُ یَذْهَبُ بِنُورِ ایمانِكَ «17» از شوخى بپرهیز كه نور ایمان را از دلت مىبرد. 5. شخصیّت انسان را خدشهدار مىكند. امام على علیه السلام فرمود: افَةُ الْهَیْبَةِ الْمِزاحُ «18» شوخى، آفت هیبت است. پس بیاییم با شوخی های به جا و با رعایت حدود ذکر شده، آرام جان دوستان خود شویم و غمی از دلشان بزداییم. اللهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فی فرج مولانا صاحب الزّمان. یک شنبه 19 آبان 1392برچسب:, :: 9:24 :: نويسنده : رضااشرفی آق گنبد
حجتالاسلام سیدابراهیم رئیسی، معاون اول قوه قضایه اخیرا طی سخنرانیای با بیان اینکه بسیاری از پروندههای دادگاهها محصول دروغ و هواهای نفسانی هستند، گفت: بخش قابل توجهی از پروندهها به دلیل دروغ تشکیل میشود که اگر این مورد از جامعه رخت بربندد بسیاری از مشکلات و پروندهها حل خواهد شد. دکتر بخشعلی قنبری، عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی و کارشناس ادیان و عرفان در گفتگو با خبرنگار مهر در مورد پیامدهای دروغ در جامعه گفت: آثار و تبعات دروغ واقعا زیاد است. برای اینکه این آثار و تبعات را توضیح دهم لازم است خدمت شما عرض کنم در یکی از روایات اسلامی آمده است که یکی از معصومان(ع) بزرگوار فرمودند که «دروغ منشأ همه بدیهاست.» وی افزود: نقل است که شخصی خدمت معصوم(ع) رسید و عرض کرد: راه نجات چیست؟ ایشان در جواب فرمودند که برای نجات یافتن لازم است که کاری را انجام دهید تا نجات پیدا کنید. آن شخص گفت: من کارهای نادرست زیادی انجام دادم و گناهان من زیاد است. چگونه است که با یک کار نجات پیدا می کنم. امام(ع) فرمودند: اگر فقط همین یک کار را انجام دهی، بقیه حل می شود و آن این است که دروغ نگوئید. این شخص رفت و هر کاری که خواست انجام دهد این سؤال به ذهنش رسید اگر کسی از او بپرسد که آیا تو این کار را انجام دادی یا نه؟! باید چه بگوید. چون نباید دروغ بگوید پس باید بگوید که آن کار نادرست را انجام داده، بنابراین با این روش یکی پس از دیگری تمام رذایل این فرد کم شد و از این جهت واقعیت این است که دروغ، آثار بسیار فراوانی دارد. این استاد ادیان و عرفان در ادامه سخنانش اظهار داشت: بنابراین برای اینکه آثار دروغ را دقیق و متمایز از همدیگر بیان کنم به این نکته اشاره می کنم در بررسی ساحتهای وجودی انسان چند نظریه وجود دارد که یک نظریه این است که می گوید که ساحات وجودی انسان جسم و روح است. اصحاب نظریه دیگر می گویند ساحات وجودی انسان، بیرونی و درونی است. دسته دیگر می گویند ساحتهای وجودی انسان پنج گونه است. براساس این ساحتهای پنج گانه می خواهم آثار دروغ را توضیح دهم. به این صورت گفتند که انسان پنج ساحت دارد: ساحت اول، ساحت عقل و معرفت است. وی با اشاره به اینکه ما در همین زمینه بررسی می کنیم که دروغ چه عواقبی را خواهد داشت، گفت: طبیعتا دروغ برای فردی که به او دروغ می گوئیم، دو تأثیر منفی خواهد داشت. یکی این است که برای کسی که دروغ می گوید به لحاظ حافظه دچار مشکل خواهد شد که در ضرب المثل فارسی هست که «دروغگو، کم حافظه است.» وی افزود: برخی از صاحب نظران ثابت کردند دچار شدن به برخی از گناهان و ناهنجاریهای اخلاقی آسیب بدنی و جسمی به وجود می آورد. از جمله این گناهان، دروغ است که یکی از آثاری که به وجود می آورد، کم شدن حافظه است. نکته دیگری که برای خود فرد دروغگو در حوزه معرفت به وجود می آید این است که در این حوزه باعث خلل در اندیشه او می شود. به خاطر اینکه او در ساحت گفتار چیزی را باید بگوید و در ساحت درون چیز دیگری را مطرح کند، لذا این شخص همیشه در تناقض خواهد بود. همین وضعیت کم و بیش در شخصی که دروغ را می شنود نیز اثر خواهد گذاشت. وقتی شخصی به کسی دروغ می گوید در واقع اطلاعات غلط را به او می دهد؛ چه بسا این اطلاعات غلط کل زندگی این فرد را تحت تأثیر قرار می دهد و تمام ساحتهای وجودی او را متأثر کند و به تبع آن چهار رابطه این فرد را دچار اضطراب و تشویش کند چون هر فردی چهار رابطه (خدا، خود، سایر انسانها و طبیعت) دارد. قنبری در ادامه سخنانش با بیان اینکه در ساحت معرفتی هم دروغ گوینده دچار مشکل می شود هم شنونده دروغ دچار مشکل می شود، گفت: ساحت دوم، احساس عاطفه و هیجان است. طبیعتا وقتی ما دروغی را می شنویم. دروغ فقط بر روی معرفت ما تأثیرگذار نیست. چه بسا ما براساس دروغ احساساتمان نسبت به چیزی بیشتر و یا کمتر شود. هم بیشتر شدنش و هم کم شدنش نادرست است، چون هیچ کدام از آنها ناظر به واقعیت نیست و ناقض باور هم نیستند. اینجاست که احساس ما را تحت تأثیر قرار می دهد. به دنبال احساس ممکن است عاطفه ما هم به گونه ای دیگر بروز داده شود و به دنبال این بروز بودن نفاق تولد پیدا می کند. مثلا من براساس گفته کسی به شخص دیگری ارادت پیدا کردم بعد بر اساس این شناخت احساس خود را ابراز می کنم مثلا با او دست می دهم و سلام می کنم یا کار دیگری انجام می دهم در حالی که به لحاظ وجدانی بعدها که متوجه این قضیه می شوم که این امر دروغ بود، ساختمان احساسی و عاطفی به وجود آمده، دروغ خواهد شد. در ساحت هیجان وضعیت به مراتب بدتر خواهد بود. این کارشناس نهج البلاغه اذعان کرد: مثلا فرض کنید شما به یک نفر خبر دروغ دادید. در شنیدن اخبار اولین ساحتی که از انسانها فعال می شود ساحت روانی انسان یعنی احساس، عاطفه و هیجان است چه بسا این انسان دست به هیجان بزند و احساس خود را عملی کند. مثلا وقتی ما نسبت به کسی احساس نفرت داریم ممکن است این نفرت خودمان را عملی کنیم وقتی عملی کردیم، عملی کردن ما همیشه یکسان نیست که مثلا سیلی به صورت کسی بزنم چه بسا کسی در این میان کشته شود. ممکن است اتفاقهای خطرناکی رخ دهد. وی با بیان اینکه ساحت دیگر انسان، اراده است، اظهار داشت: گفتارهایی که ما می شنویم برای ما تصمیم سازی می کنند، چون هیچ انسانی بدون آگاهی و معرفت نه تصمیم می سازد نه تصمیم می گیرد. وقتی خبر دروغ به ما رسید تصمیمسازی ما براساس اطلاعات دروغ انجام می شود. آن وقت اراده من، اراده معطوف به حقیقت و واقعیت نخواهد بود. طبیعتا وقتی ما دروغ می شنویم، در ساحت گفتار، سخن دروغ، دروغ به بار می آورد. قنبری با بیان اینکه امام علی(ع) می فرمایند: «سخنان راست، غذای روح است.»، گفت: وقتی ما به روح غذای دروغ دادیم و دروغ را به عنوان غذا برایش فرستادیم. روح تعالی پیدا نمی کند. بنابراین سخن دروغی که می شنویم بر گفتار ما تأثیرگذار خواهد بود. پنجمین ساحت انسان، عمل است. در این صورت براساس دروغ عمل می کنیم، چون نمی دانیم دروغ است و چه بسا به حقوق مردم تعرض می کنیم. این استاد دانشگاه با تأکید بر اینکه دروغ، تمام روابط ما را تحت تأثیر قرار خواهد داد، بیان کرد: چنانچه که اشاره کردم هر انسان دارای چهار نوع رابطه است. دروغ، رابطه انسان با خدا را متزلزل می کند، چون خداوند می داند که ما دروغ می گوئیم. همچنین دروغ رابطه با خودمان را هم عوض می کند. منتها عوض شدن یک سری فرآیند است. در روزهای اول که دروغ می گوئیم یا دروغی را باور می کنیم شاید انجام دادن این کار برای ما سخت باشد اما به تدریج این امر استمرار پیدا می کند. براساس دروغ، یک شخصیت دیگر دروغین از خود ما نزد خود ما شکل می گیرد و آن وقت است که ما براساس همین شخصیت دروغین ما می خواهیم با مردم تعامل پیدا کنیم. قنبری افزود: طبیعی است وقتی که دروغ بگویم و شخصیت دروغینی از خود داشته باشم باعث می شوم که هم رابطه من با دیگران معوج شود بلکه باعث خواهم شد رابطه دیگران با هم به هم بخورد. وقتی خبر دروغی را پخش می کنم این خبر دروغ اثر خواهد گذاشت به دلیل اینکه انسانها موجوداتی مؤثر و متأثر هستند. دروغ گفتن در رابطه انسان با طبیعت هم اگرچه ممکن است به اندازه سه رابطه فوق الذکر مؤثر نباشد اما جالب است بگویم که حتی برخی از پژوهشگران آزمایشهایی انجام دادند و به این نتیجه رسیدند که برخی از گیاهان به سخنان دروغ ما حساس هستند یعنی دروغ انسانها بر گیاهان هم تأثیرگذار است. وی در پاسخ به این سؤال که چرا ما دروغ می گوئیم؟ چه زمینه ها و عللی باعث می شود که ما دروغ بگوئیم؟، گفت: برای دروغ گفتن چند علل روانی می توان مطرح کرد: یکی از علل روانی ترس است. یکی از علل روانی دیگر، جهل است. یکی دیگر از این علل روانی، نیاز است. اگر این مثلث علل را از بین ببریم نیاز به دروغ از بین خواهد رفت. این محقق و نویسنده کشورمان با طرح این پرسش که چرا ما از همدیگر می ترسیم؟، اظهارداشت: یکی از مهمترین علل ترس ما از همدیگر کم ظرفیتی است، اگر ما مطمئن شویم که طرف مقابل ما دارای ظرفیت بالایی است هیچ وقت نمی ترسیم. وقتی ظرفیت او را بدانیم نمی ترسیم، وقتی نترسیدیم هر سخن راستی را می توانیم بیان کنیم. ممکن است خبری به ما برسد می ترسیم اگر این خبر را به طرف مقابل خود بگویئم او سکته کند. بنابراین ترجیح می دهیم دروغ بگوئیم. یا ما در خانواده خود به همدیگر دروغ می گوئیم به دلیل اینکه از ظرفیت همدیگر مطمئن نیستیم، کما اینکه جای سؤال وجود دارد که چرا همه مردم در زمان پیامبر اسلام(ص) می توانستند هر گونه سخنی را با ایشان در میان بگذارند؟ هر گناهی کرده بودند به راحتی بیان می کردند چون مطمئن بودند اولا حضرت عصبانی نمی شوند. دوم اینکه ایشان پخشکننده خبر نیست، بلکه محرم اسرار است. وی با طرح این پرسش که چرا به دیگران حرف راست را نمی گوئیم؟، بیان کرد: به دلیل اینکه ممکن است حرف را به دیگران منتقل کند. بنابراین تأکید می کنم عامل همه فسادها دروغ است و علت اساسی دروغ کم ظرفیتی است. دومین علت دروغ هم جهل است. گاهی اوقات از سر نادانی دروغ می گوئیم و البته حل این مشکل آسانتر است. علت سوم دروغ نیاز است. اگر نیازهای اولیه ما از راه سالم تأمین شود دست کم به خاطر این نیازها دروغ نخواهیم گفت. اگر بتوانیم این علل را از بین ببریم به کاهش دروغ گفتن کمک کرده ایم. وی در پایان سخنانش تأکید کرد: هرگاه در میزان داد و ستد، تقاضا زیاد و عرضه کم شود، زمینه برای دروغگویی بیشتر فراهم می شود، لذا در اینجا دروغگویی به رغم اینکه امری اخلاقی است کاملا تحت تأثیر نظام اقتصادی و داد و ستد در یک جامعه است. آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها ساعت کاسیو">ساعت کاسیو
نويسندگان |
|||||
![]() |